نقدی بر نقد استاد دانشگاه درباره کوروش کبیر ( م . ن . ) - کتاب علمی تحقیقاتی « آیا کوروش پیامبر بود
کتاب علمی تحقیقاتی « آیا کوروش پیامبر بود ؟ » - قسمت چهاردهم : آیا کوروش خلیفه و جانشین خداوند بر روی زمین و امام مستضعفان بود ؟
نقدی بر نقد استاد دانشگاه درباره کوروش کبیر ( م . ن . )
دین یعنی قسط و عدل ، و قسط و عدل یعنی دین . هر
جا که دیدید از دین و اسلام می گویند اما قسط و عدلی
در کار نیست ، مساوات و اخوت در کار نیست شک نکنید
که آن دین شان قلابی است چه دین اسلام باشد و چه
هر دین دیگر ، یهودیت ، یا مسیحیت ، یا زرتشتی ، یا بودایی ، یا شینتویی ، یا هر دین ، مذهب ، مسلک یا فرقه دیگر .
تمام پیامبران الاهی برای اقامه قسط آمده اند ، نه اجرای قسط توسط خودشان بلکه اقامه و اجرای قسط توسط مردم و برای مردم . هر کس ادعای پیامبری کرد باید او را با قوانین اساسی قرآن دانا و حکیم مقایسه و سنجش نماییم . ملاک و میزان قوانین قرآن کریم است نه ادعای افراد ، عالم ، فقیه ، مجتهد ، مفتی ، فیلسوف ، عارف ، روشنفکر یا اندیشمند . باید با روش شناخت قرآنی – علمی – کاربردی ادعاها را بسنجیم .
اگر کسی ادعا می کند که کوروش پیامبر بوده است باید این امر را اثبات کند . و اگر کسی هم ادعا می کند که کوروش شاهی ظالم همچون همه شاهان و فرمانروایان و حکمرانان دیگر بوده است باز باید این سخن را اثبات نماید .
در اینجا یک سوال پیش می آید . کدام یک از روحانیون
جهان قسط : مساوات و اخوت را اقامه کرده اند ؟ در
سطح جهان ، در سطح یک کشور ، در سطح یک شهر ،
در سطح یک روستا ، در سطح یک حوزه ، در یک مسجد ،
کلیسا ، کنیسه ، معبد ؟ آیا شما فکر می کنید هیچ یک از
روحانیون جهان پیرو پیامبران الاهی بوده اند ؟ !
در تعجبم که یک استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ تا چه اندازه سطحی و بدون تحقیق ادعا می کند که کوروش وجود خارجی نداشته و افسانه بوده است ! آنها در کجای تاریخ ایران بوده اند ؟ هزار سال هیچ یک از مورخان ما از آنها خبری نداده اند ! و هیچ سلسله ای از سلسله های ایران است ؟ ! آنهایی که این افسانه ها را درست کرده اند باید پاسخ بدهند !
متن سخنرانی مظفر نامدار : استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ
(( هزار سال هیچ یک از مورخین ما ندیده باشند این را و اصلاً ندانند که این یک سلسله ای از سلسله های ایران است . آنهایی که این افسانه ها را درست کرده اند باید پاسخ بدهند یعنی آنها در معرض این پرسش اند . کجای تاریخ ایران اینها بوده اند .
اما اصلاً سلسله هخامنشی وجود ندارد در نوشته های مورخین ما ، سلسله نیست . ابوریحان بیرونی ( کتاب آثار الباقیه ) ، طبری ( کتاب تاریخ الطبری ، تاریخ رسل و الملوک ) ، قبل از او واقدی ، ابن بلخی ( کتاب فارسنامه ) سرگذشت همه پادشاهان ایران تا دوره اسلامی مفصل ، تصحیح کننده آن نیکلسون معروف است ، از دوران قدیم دوره اولیه اسلامی و قبلش تا دوره پهلوی اول اسمی از اینها نیست . اسمی از این افراد و سلسله ها در منابع تاریخی ما نیست .
محمد علی فروغی که یکی از ارکان حکومت پهلوی است و از حقوقدان هایی است که اگر نبود سرهنگی مثل رضاخان نمی توانست به حکوم برسد ، یک سری از کتاب های درسی آن موقع را می نویسد . تاریخ مختصر ایران اسمی از این سلسله آورده است .
این را ابوریحان می گوید : اینها شاهان یهودیه بوده اند . اینها پادشاهان ایران نبوده اند . در یک دوره ای که پادشاهان کیانی ضعیف می شود بخشی از جنوب و جنوب غربی ایران را متصرف می شوند و یک دوره ای هم در آنجا حکومت می کنند بعدش هم چون محبوب نبودند از مرام یهودی مسلک بودند در حقیقت محو می شوند جزء سلسله های ایرانی نیستند . کوروش وقتی آمد ایران را گرفت چون یهودی بود اینها با کوروش آمدند نه این که اینها را آنجا آزاد کرد و آنها آمدند به اینجا .
قتل عام ایرانیان به دستور زن خشایارشاه ، اگر این عرقی به ایران داشت و ایرانی ها داشت نباید آن دستور را به زن خودش می داد که در تورات هم آمده است . خودشان می نویسند که ما هفتاد هزار ایرانی را ظرف چهار روز قتل عام کردیم ( جشن پوریم ESTHER ) .
تخت جمشید از اسمش پیداست . تخت جمشید چه ربطی به کوروش دارد ؟ کوروش که نمی آید یا داریوش که نمی آید بنا بسازد به نام کیانیان که . بنا می سازد به نام خودش ، می گوید تخت کوروش ، چرا بگوید تخت جمشید ؟
ابوریحان بیرونی محقق عمیق و دقیقی است و به قاطعیت اثبات می کند که آنی که در قرآن تحت عنوان ذوالقرنین اسم برده شده نه اسکندر مقدونی است و نه هیچ فرد دیگری و کوروش را اصلاً قبول ندارد کوروش را به نام پادشاه ایرانی اصلاً قبول ندارد .
اعراب حمله کردند حالا فرض کنیم پذیرفتیم این حرف ساده لوحانه را در تاریخ پذیرفتیم . باشه اعراب حمله کردند سوزاندند ، پس چرا اسم سلسله های قبل از هخامنشیان در تاریخ مانده است ؟ اگر اعراب همه منابع را سوزاندند پس باید همه آنها از بین می رفت . قبلش هم باید از بین می رفت .
تا دوره پهلوی می زدید به سر مسلمان ها که خلاصه فردوسی حماسه سرا زبان فارسی را زنده کرد هی زدید . حالا که می رویم استناد می کنیم به فردوسی ، می گویید فردوسی اشتباه کرد . اینجا فردسی نفهمید ، فردوسی هم ندیده ، فردوسی دو تا سلسله قبلش را گفته ، فردوسی که ترسی از کسی نداشته این ها را ثبت کند که اصلاً اسم این آدم را ببرد فردوسی که گفته بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی اسمی کوچولو هم از این نیاورده است .
در جنگ با سکاها کوروش به هر دلیل کشته می شود ، کجا ؟ مرز امروزی بین ایران و روس ها . پاسارگاد کجاست ؟ شیراز . چقدر فاصله دارد ؟ اولاً یک کسی برود این جنازه را از اینها بدزدد . بردارد بیاید بالای حداقل چهل یا چهل و پنج روز در آن هوا و در آن فضا از اون غرب ایران ببرد به جنوب ایران و این آدم را آنجا دفن کند و این یک خرده افسانه بازی است .
در منابع ما شهرت داشته به قبر مادر سلیمان در همه منابع ما آمده است . این چه مردمی است که این همه کوروش را دوست دارند ولی اسم هیچیک از بچه های خودشان را کوروش نگذاشته اند . این هم خیلی حرف است . شما نگاه کنید ببینید جمشید داریم ، کیقباد داریم ، کیخسرو داریم ، منوچهر داریم ، ایرج ،
سراسر تاریخ ایران این اسماء را روی بچه های خودمان گذاشته ایم ولی هیچ وقت روی بچه های خودمان کوروش و داریوش را تا دوره پهلوی نگذاشته ایم . می شود مگر این هم شخصیت های بسیار مهم ، این همه کارهای بزرگ ، تو تاریخ کردند قبلی هاش کارهای کوچک شان مانده ولی این ها کارهای بزرگ شان نمانده ، ما هم بهش اعتنا نکرده ایم نکردیم حالا در دوره پهلوی چند تا مورخ یهودی آلمانی و امریکایی فهمیده اند که ما این ها را داشته ایم در تاریخ .
یهودی ها هر جا که دست می گذارند شبیه هولوکاستش می کنند شما جرأت تحقیق هم بهش نمی دهید شروع می کنند یک سری مزدور بی جیر و مواجب هم دارنددر همه سطوح دانشگاه ، بازار شروع می کنند ای وای تاریخ رفت همه چیز رفت . روشنفکری عبارت است از جسارت تردید در دانشگاه ها ، جسارت تردید در فکر ورزیدن . به همین میزان شما تردید کنید که ممکن است دروغ باشد . نمی گویم که آنچه من می گویم درست است تردید کنید ، شک کنید . شک حق روشنفکری است حق من است که شک کنم )) ( پایان متن سخنرانی مظفر نامدار استاد دانشگاه و پژوهشگر تاریخ ) .
در تعجبم که یک استاد دانشگاه تا چه اندازه سطحی نظر علامه طباطبایی صاحب تفسیر المیزان را در مورد ذوالقرنین بودن کوروش ، رد می کند .
در تعجبم که یک استاد دانشگاه تا چه اندازه سطحی تاریخ باستان کشورش را که به زبان همه مورخان باستان و قدیم ایران بیان گردیده نادیده می گیرد . برای این که بی پایه و اساس بودن سخنان این استاد دانشگاه ایران و پژوهشگر یک جانبه نگر را اثبات کنیم پرسش ها زیر را مطرح می نماییم :
پرسش های اساسی در مورد کوروش بزرگ پیامبر الاهی :
- آیا کوروش در ایران ( پارس ) به دنیا آمده است ؟
- آیا کوروش به زبان پارسی باستان سخن می گفته است ؟
- آیا سخنان کوروش به خط میخی ( خط اختصاصی ایران باستان خصوصاً هخامنشی ) نوشت شده و برای آیندگان به یادگار نهاده شده است ؟ آیا خط میخی توسط هیچیک از مورخان ایرانی و مسلمان در 1400 سال گذشته کشف شده و محتوای آنها بیان گردیده است ؟
- آیا سخنان کوروش برای مردم دوران ایران باستان با ارزش بوده و راهنمای ایشان بوده است ؟
- آیا سخنان کوروش برای مردم این زمان ایران یعنی قرن چهاردهم هجری شمسی ( بیستم و بیست و یکم میلادی ) با ارزش بوده و راهنمای مردم ایران ، مسلمانان جهان و بشریت می باشد ؟
- آیا مورخان یونان باستان همچون هرودوت ، کتزیاس ، گزنفون و ... هیچ آثاری از کوروش و خیرها و خوبی ها و احیاناً شرها و ظلم های وی و جانشینان این شاه بزرگ را بیان نداشته اند ؟
- آیا کوروش کبیر شاه ایرانی که 2600 سال پیش می زیسته (( پس از حضرت موسا ( ع ) در حدود 3300 سال پیش ، و پیش از حضرت زرتشت و پیش از حضرت عیسا ( ع ) در حدود 2000 سال پیش ، پیش از حضرت محمد ( ص ) در 1400 سال پیش )) ، یعنی 1100 سال پیش از پیامبر اسلام ، نجات بخش قوم یهود و سایر اقوام و ملل نبوده است ؟ آیا این امر در کتب یهود ، تورات و ... بیان نگردیده است ؟ آیا در آن زمان پیامبران یهود خود اقرار نکرده اند که قوم یهود اشتباه کرده و مورد خشم خداوند واقع شده و به همین دلیل هفتاد سال توسط پادشاهان ظالم بابل اسیر گردیده اند تا کوروش بزرگ آنها را نجات داده است ؟
- آیا تقویم نگاران بابل پیروزی های کوروش شاه پارس ( شاه انشان ، در استان فارس نزدیک شیراز ، که پدرانش نیز شاه انشان بوده اند ) را ذکر نکرده اند ؟
- آیا با یهودی مسلک خواندن کوروش می توان چنین شخصیت بزرگ جهانی را زیر سوال برد ؟ آیا یهودی مسلک بودن از دیدگاه قرآن مجید جرم است ؟
- آیا با جهل ابوریحان بیرونی مورخ بزرگ ایرانی نسبت به کشف شخصیت ذوالقرنین در قرآن کریم و همچنین نفی قاطع اسکندر مقدونی در این زمینه ، ذوالقرنین بودن کوروش و حتا پیامبر بودن کوروش نیز نفی می شود ؟
- آیا با نفی قاطع اسکندر مقدونی مبنی بر ذوالقرنین بودن وی توسط ابوریحان بیرونی ، محقق عمیق و دقیق ایرانی ، مسلمانان ، ایرانیان و ترک های عثمانی تا همین نسل قبل اسم فرزندان خود را اسکندر نمی نهادند ؟ آیا این جهل روحانیت نبوده است که یک جوان مشرک و خرافات پرست یونانی ، اسکندر مقدونی را به عنوان ذوالقرنین به مردم ناآگاه معرفی کرده اند ؟
- آیا کوروش و هخامنشیان دویست و بیست سال بر ایران حکومت نکرده اند ؟ پس چرا یک استاد دانشگاه اشتباه دیگران ناآگاه به هر دلیل را تکرار کرده و می گوید اصلاً سلسله هخامنشی در نوشته های مورخین ما وجود ندارد ، و اصلاً سلسله نیست ؟ آیا اشکانیان به مدت پانصد سال سنت کوروش را دنبال نکرده و تهاجمات رومیان به این سرزمین را به شکست نکشانیده اند ؟
- آیا تخت جمشید نامی نیست که مردم ایران به دلیل ناآگاهی تا قبل از کشف تاریخ ایران باستان توسط ده ها باستان شناس از کشورهای گوناگون ، به اشتباه بر آثار هخامنشیان و ستون های برجا مانده در استان فارس ، نزدیک شهر شیراز نهاده اند ؟
- آیا سوال کردن اعراب تازه مسلمان شده از پیامبر گرامی اسلام ( ص ) و پاسخ دقیق خداوند در مورد ذوالقرنین و حرکت های کوروش و لشکریانش جهت رهایی بخشی ملت های جهان ، به غرب و شرق و شمال و همچنین کشف سد فلزی ساخته شده بین دو کوه به یاری وی برای مردم قفقاز ( گرجستان فعلی در منطقه داریال ) جهت جلوگیری از حمله اقوام وحشی ، غارتگر بربر و مطالعات و تحقیقات و استدلال های علامه طباطبایی در این زمینه قانع کننده نمی باشد ؟
- آیا قرآن کریم نفرموده است که قوم بنی اسرائیل با هدایت موسا ( ع ) و درپی اجرای قوانین اساسی الاهی به قوم برتر تبدیل شد ؟ و البته پس از انحراف آن قوم پس از چندین نسل از قسط : مساوات و اخوت مورد خشم خداوند واقع گردید .
- آیا قرآن دانا و حکیم نفرموده است که پیروان همه ادیان پس از پیامبرشان به انحراف رفته اند ( سوره ... / آیه ... ) ؟ آیا مسلمانان نیز پس از رحلت رسول مکرم اسلام ( ص ) ، در کمتر از ده سال در زمان خلافت عمر بن خطاب قانون اساسی قسط : مساوات و اخوت را زیر پا ننهادند و بزرگترین خطا و انحراف از حق را مرتکب نشدند ؟
- آیا کوروش بزرگ قسط : مساوات و اخوت را در بین اقوام و ملل و مردم ایران زمین اقامه نکرد ؟
- آیا ابوریحان بیرونی مورخ بزرگ ایرانی و یا هیچ یک از مورخان دیگر نسبت به قوانین اساسی قرآنی – علمی - کاربردی آشنایی داشته و روش تحقق آنها را در جامعه می دانسته اند ؟ آیا کوروش بزرگ با به اجرا درآوردن همین قوانین الاهی به جایی نرسید که خداوند مستقیماً با وی سخن گفته و مردم آرزو می کرده اند که در زیر سایه آن قوانین خدایی و سیاست ایرانشهری کوروش ( سیاست مشارکت شهری ، حکمت ، حکومتداری حکیمانه و مدیریت خردمندانه مبتنی بر مشارکت و پیشنهاددهی همگانی مردم ) زندگی کنند ؟
- آیا کوبیدن کوروش بزرگ به دلیل اشتباهات سایر شاهنشاهان هخامنشی و کشتار ایرانیان به دستور زن خشایارشاه دلیل قانع کننده ای می باشد ؟
- آیا نظریه باطل کشته شدن کوروش در جنگ با سکاها و انتقال جسد وی به پاسارگاد ، نزدیک شیراز ، به همان دلایل که بر شمرده شده ، حاکی از گزینش غلط هرودوت از شنیده هایش و شایعات باطل نقل قول شده از ایرانیان و افسانه پردازی های مردم نمی باشد ؟ آیا وظیفه یک مورخ و پژوهشگر برجسته تاریخ این نیست که همین محاسبات را انجام داده و بهترین گزینه و شایسته ترین نقل قول در تاریخ را برگزیند ؟ آیا نظر گزنفون ، دیگر مورخ یونان باستان که کلاً نظرش خلاف نظر هرودوت بوده و می گوید کوروش در سن هفتاد سالگی پس از وصیت کردن در بستر خود فوت کرده است ، صحیح نمی باشد ؟
- آیا ساختن کاخ هخامنشیان در نزدیکی مقبره کوروش در پاسارگاد در شیراز دلیل اهمیت فوق العاده کوروش کبیر برای مردم ایران زمین و شاهنشاهان هخامنشی و زنده نگاه داشتن یاد وی نبوده است ؟ آیا کشفیات متعدد باستان شناسی در اطراف مقبره کوروش حاکی از این امر نمی باشد ؟
پاسخ به این پرسش ها را در فصل اول کتاب « آیا کوروش پیامبر بود ؟ سیاست ایرانشهری ، مدیریت مشارکت شهری ، بزرگترین دستاورد کوروش » جستجو فرمایید .