کتاب تحقیقاتی – علمی « آیا کوروش پیامبر بود ؟ » - قسمت هجدهم  سخنان افلاطون درباره مدیریت کوروش کبیر

 

کتاب تحقیقاتی – علمی « آیا کوروش پیامبر بود ؟ » - قسمت هجدهم

سخنان افلاطون درباره مدیریت کوروش کبیر بیان گر بخشی از نظام مدیریت الاهی است ، اگر چه خود وی به این امر واقف نبوده است . یک اسلام شناس واقعی که به قوانین اساسی قرآن مجید آشنایی داشته باشد با همین شرح کوتاه به وجود قوانین « قسط : مساوات و اخوت » و « شورا : نظام مشارکت و پیشنهاددهی فراگیر » و « حمد : نظام تشکر و قدردانی فراگیر » و اصل مقدس « معروف شناسی » : اجرای صحیح « امر به معروف و نهی از منکر » در جامعه و « نظام آزادی بخشی همگانی به مردم » در زمان کوروش پی می برد . البته افلاطون نمی دانسته است که با بیان این شرح کوتاه بخشی از مهمترین قوانین کلیدی و چندین قانون اساسی ادیان الاهی ، اسلام واقعی را بیان می نماید .

 

یکی از این قوانین اساسی « شورا : نظام مشارکت و پیشنهاددهی فراگیر مردم » است که اساس حکمت الاهی و اسلامی است و همه پیامبران بر این اساس ، قسط : مساوات و اخوت را توسط مردم به اجرا در آورده اند . امروزه اثبات شده است هر شرکت ، سازمان یا کشوری که نظام مشارکت و پیشنهاددهی همگانی را به اجرا درآورد به سرعت رشد و پیشرفت نموده و اسراف و تبذیر و خطاها و گناهان در آن مجموعه سریعاً کاهش می یابد .

دومین قانون اساسی « حمد : نظام تشکر و قدردانی فراگیر از مردم » بابت پیشنهادهای مفید ایشان است که شرح آن بعداً ارائه خواهد شد .

سومین قانون اساسی « نظام قسط و عدل : اجرای مساوات و اخوت » در جامعه و در بین همه مردم ، فرمانروایان و رعایای ایشان ، سربازان و سرداران ، ملت فاتح پارس و همه ملل مغلوب دیگر ، شاه و مردم است .

چهارمین قانون اساسی « نظام معروف شناسی » و بیان معروف ها ( معروف تبلور معرفت و خردمندی ) و ارائه پیشنهاد های عقلانی ، خیر و مفید برای مردم و جامعه است .

پنجمین قانون اساسی « نظام آزادی بخشی به مردم و بشریت » جهت خیررسانی و ارائه پیشنهادها و اندرزها و نصیحت ها توسط مردم عادی است . در چنین جامعه ای میان مردم محبت برقرار می گردد و همه نسبت بهم احساس خویشاوندی می كنند .

ششمین قانون اساسی « تطهیر : نظام پاک سازی مردم و جامعه از حسد ورزیدن » است . در جامعه ای که قسط : مساوات و اخوت ( برابری و برادری همگانی ) حاکم باشد نه پادشاه به هیچ کسی حسد می ورزد و نه مردم نسبت به یکدیگر .

 

سوالات اساسی در مورد شناخت افلاطون از کوروش :

  1. - آیا این سخن افلاطون : (( این بود كه كشور از هر لحاظ  پیشرفت كرد و بزرگ شد زیرا افراد ، آزادی داشتند و در میان آنان محبت بود و نسبت بهم حس خویشاوندی می كردند )) ، به معنای آن بود که افلاطون کلید مدیریت الاهی کوروش بزرگ ، سیاست ایرانشهری ( مدیریت مشارکتی و پیشنهاددهی همگانی ، حکمت : حکومتداری حکیمانه و مدیریتی خردمندانه مبتنی بر خرد جمعی و خصوصاً تشکیل گروه های ده دهی دانایی و معرفت از عموم مردم ) را کشف کرده بود ؟
  2. - اگر افلاطون فیلسوف یونان باستان حکمت کوروش و سیاست ایرانشهری را کشف کرده بود پس چرا نتوانست آن را در یونان به اجرا درآورد ؟ پس چرا غرب نتوانست آن را تا 2500 سال بعد به اجرا درآورد ؟
  3. - پس چرا افلاطون فلسفه سیاسی « فیلسوف شاه » را مطرح کرد و باعث انحراف جوامع بسیار ، خلفای عرب ، پاپ های مسیحیت و از جمله انقلاب کبیر اسلامی مردم ایران توسط روحانیت متاثر از وی ، گردید ؟
  4. - پس چرا افلاطون قوانین اساسی حکمت و ساختار اساسی حکومتداری حکیمانه و مدیریت مبتنی بر خرد جمعی و همگانی را مطرح نکرد ؟
  5. - آیا نگاه افلاطون به مدیریت کوروش بسیار سطحی ، فردنگر و شاه محور نبوده است ؟ و وی از روش های مدیریت الاهی : پیشنهاددهی گروهی و فردی مردم ، روش تشکیل گروه های ده دهی از مردم و سربازان و فرماندهان ، تشکیل شورای پیشوایی ( شورای نقبا ، شورای 12 نفره هدایت و راهبری و امامت ، شورای شرک زدایی از رهبری و مدیریت جامعه ) آگاهی نداشته است ؟
  6. - آیا فرهنگ یونان باستان علیرغم ادعاهای کلان دموکراسی  و آزادی بخشی ، توان درک مدیریت الاهی و پیامبرانه کوروش را داشته است ؟ پس چرا تحمل سخنان آگاهی بخش جامعه توسط سقراط را نداشته و وی را مجبور به نوشیدن جام شوکران نمودند ؟ پس چرا افلاطون به همین دلیل از دموکراسی یونان بیزار گردیده و با برداشت غلط از روش مدیریت کوروش و اشتباه فلسفی ایده « فیلسوف شاه » را طرح نموده است ؟
  7. - آیا دموکراسی غربی که ثمره صدها سال خردورزی فلسفی فلاسفه ایشان می باشد ، علی رغم ایجاد انقلابات متعدد ، توانسته است خواسته مردم انقلابی یعنی قسط و عدل : مساوات و اخوت ( برابری و برادری همگانی ) ، رضایت مردم جهان و حتا رضایت اکثریت مردم مغرب زمین را فراهم نماید ؟ 

 

 

پاسخ به دوستان عزیز – بخش دوم - نقد مقاله « آیا کوروش پیامبر بود ؟ »

 

 

پاسخ به دوستان عزیز – بخش دوم

خداونـد  احــوال  هيـچ  امتـي

دگرگون  نخواهد  كند  مـدتي

مگر اين كه آن قوم احوال خويش

بخواهد دگرگون نمايد  ز پيش

به نام حق تعالا

که اسم و علامتش بخشندگی است و مهربانی

  • سلام و درود فروان بر همه برادران عزیز و دوستان گرامی ، و با تشکر و قدردانی از محبت شما در نقد مقاله « آیا کوروش پیامبر بود ؟ » و ارائه نظرات و نقدهای خود در این زمینه و با تشکر از نادر عزیز ، بهنام باوریان عزیز ، رضایی عزیز ، بازرگان های عزیز ، شفیعی عزیز و همه دوستان گرامی که این مباحث بسیار مهم و سرنوشت ساز را دنبال می کنند  .
  •  بسیار خوشحال و سپاسگزارم و تشکر و قدردانی از همت والای شما .
  • به استحضار شما عزیزان برسانم که من نیز مانند شما چند سال پیش که به این بحث علاقه مند شدم تصور می کردم کوروش یک شاه و امپراتور بزرگ و کشورگشای کم نظیر در تاریخ جهان است . لذا از نظرات انتقادی شما عزیزان دلخور نمی شوم . تازه خیلی هم خوشحال می شوم برای این که هر محققی دوست دارد نظر دیگران و عموم مردم را در مورد تحقیقاتش بداند .
  • شما بهتر می دانید که فلاسفه غرب زمانی به دنبال راهکار نجات کارگران و زحمتکشان از فشار طاقت فرسای اقتصادی و استثمار سرمایه داران زالو صفت بوده و هم اکنون نیز برخی از ایشان در این زمینه تلاش می نمایند . و زمانی دانشجویان در دانشگاه های کشورهای غربی سردمدار مبارزه با نظام سرمایه داری به خیابان ها می ریختند و شعار سر می دادند . اما پس از فروپاشی کمونیزم و شوروی ( سابق ) یک وازدگی در غرب پدید آمد . لیبرالیزم امریکا نیز به یکه تازی در جهان پرداخت زیرا دیگر رقیبی قدرقدرت برایش باقی نمانده بود .
  • با وقوع انقلاب کبیر اسلامی مردم ایران بارقه امید در دل های جهانیان ، خصوصاً مسلمانان درخشیدن گرفت . اما متاسفانه رهبران فکری همچون آیت الله مطهری ، آیت الله طالقانی ، دکتر شریعتی ، آیت الله بهشتی ، مهندس بازرگان ، دکتر سحابی ، مهندس سحابی و غیره هر یک به گونه ای از صحنه انقلاب حذف شدند و هدایت انقلاب به دست نااهلان افتاد . بزرگترین کلاهی که نااهلان می خواستند بر سر مردم بگذارند این بود که سرمایه داری غرب ، لیبرالیسم را به جای اقتصاد الاهی ( اقتصاد احد ، امت مقتصده ) در جامعه جا بیندازند .
  • روحانیت مصلحت طلب به جای آن که قانون اساسی قرآنی « قسط » : مساوات و اخوت را در کشور اقامه کند و در جهان اسلام و دنیا تبلیغ کند ، یعنی شعار اصلی مردم ایران و انقلاب کبیر اسلامی و هدف عالی همه پیامبران الاهی ، قسط را زیر پا نهاد و روز به روز از اسلام واقعی دور شد .
  • همین اتفاق در صدر اسلام نیز رخ داده است و پس از محمد پیامبر عزیز رحمت و حکمت ( ص ) ، عمر بن خطاب هنگامی که افسار خلافت مسلمانان را به دست گرفت رسماً زیر پا نهادن « قسط » را اعلام داشته و حقوق نامساوی برای افراد برقرار نمود . این خطای بزرگ که از هر گناه کبیره ای بزرگ تربود ، آن چنان مخرب بود و آن چنان ضربه ای به مسلمانان و بشریت زد که جبران آن امکان پذیر نمی باشد . در تعجبم که چرا مسلمانان آگاه و روشن ضمیر در صدر اسلام اعتراض گسترده ای به این امر نکردند !
  • شیخ صدوق در هزار سال پیش این قصه دردناک و شرح این انحراف وحشتناک را بیان داشته و مخالفت امام عارفان علی ( ع ) را ذکر نموده است . این انحراف عظیم به قیمت جان میلیون ها انسان بی گناه ، مسلمان ، غیرمسلمان ، ایرانی ، عرب ، مسیحی ، یهودی و ...  در 1400 سال گذشته تمام شده و هنوز که هنوز است بشریت از آن انحراف غیرقابل توصیف ، ضربات کاری می خورد .
  • آن جایی که بشر خودش را برتر از پیامبر دانا و حکیم و حتا برتر از همه پیام آوران الاهی و حتا خداوند بداند این انحراف بزرگ رخ می دهد . محمد ( ص ) 23 سال زحمت کشید تا « حکمت » : شیوه صحیح حکومتداری حکیمانه و مدیریت خردمندانه مبتنی بر خرد جمعی و « شورا » و پیشنهاددهی همگانی مردم را به وجود آورد . اما چه سود ، اعراب تازه مسلمان شده ظرفیت آن را نداشتند که آن را حفظ کنند و تعصب عربیت را بر اسلام واقعی ترجیح داده و تا به امروز نیز این خطای مخرب را تکرار کرده اند .

معجزه قسط شناسی  : اقامه قسط توسط کوروش بزرگ

  • امروز پس 1400 سال هنوز مسلمانان ، چه شیعه و چه اهل سنت ، نمی دانند که ضربه کاری را از کجا خورده اند . بی دلیل با هم به ستیز بر می خیزند و خون بی گناهان بر زمین می ریزد . البته شیاطین پول پرست غربی از این نادانی و جهل مسلمانان نهایت بهره برداری را می کنند .
  • اهمیت کتاب علمی – تحقیقاتی « آیا کوروش پیامبر بود ؟ » در این است که نشان می دهد کوروش ( ذاالقرنین ) 1100 سال پیش از محمد ( ص ) پیامبر رحمت و حکمت ، قسط : مساوات و اخوت را در بین ایرانیان با فرهنگ و یکتاپرست به اجرا در آورده است .
  • بنا به بعضی روایات تاریخی مورخان یونان باستان ، ایران دارای زرتشت های متعدد بوده است . و احتمالاً نه زرتشت ، نه ستاره درخشان ، نه بشارت زرین دهنده ، نه پیامبر دانا ، حدوداً هر هزاره یک زرتشت .
  • بر اساس تحقیقات چهل ساله یکی از محققان کنونی ایرانی ( جواد مفرد کهلان محقق تاریخ اساطیری ایران ( Academia.edu ) مطالعات ایرانیان  ) کوروش بزرگ آخرین زرتشت را ، که نام او سپیتاک سپیتمان پسر سپیتمه بوده ، پسرخوانده خود قرار داده است .
  • محل دخمه و آتشکدۀ زرتشت - دخمۀ شخص سپیتاک سپیتمان ( حاکم دربیکان سمت بلخ که از مرکز بلخ بر امور هندوستان نیز نظارت داشته و ارنست امیل هرتسفلد باستانشناس و ایرانشناس بزرگ آلمانی او را زرتشت سپیتمان می داند ) همراه با تصویر 188 سانتیمتری او در روستای سکاوند هرسین کرمانشاهان ( سیکایااوائوتی باستانی ) واقع است . زرتشت - زرتوشترا به لغت اوستایی و سنسکریت به معنی بشارت زرین دهنده است بنا به تفسیر پهلوی اوستا لقب موبدان باستانی بوده است که از میان آنها زرتشت سپیتمان ( زرتشت از خاندان سپیتمه ) همین سپیتاک سپیتمان پسر سپیتمه و پسر خوانده کوروش و نواده دختری آستیاگ بوده است . نام کهن قصبه خیبر ( خوَ-بر= دارنده خوبی ) که بعداً مزار شریف خوانده شده ارتباطی با همین زرتشت سپیتمان ( سپیتاک ، سپنتداته ) دارد چون مطابق کتاب پهلوی شهرستان های ایران آتشکده ونابک ( دوست خدا ، ولی الله ) در سمت بلخ را سپنتداته بنا کرده است . هم شکل بودن نام این خیبر با خیبر سمت مدینه باعث گردیده که آنجا مقبره امام علی محسوب گردد .
  • هاروی کرافت اخیراً در انگلیس کتابی به نام بودای بابلی منتشر کرده و در آن به ارائه این نظر پرداخته است که گوتمه بودا همان گائوماته بردیه شاهزاده هخامنشی است  و هرتسفلد سخن از مطابقت سپیتاک سپیتمان و زرتشت سپیتمان رانده است و من ( جواد مفرد کهلان ) در اینجا دلایلی ارائه می دهم که این چهارتن در واقع فرد تاریخی واحدی هستند ( ادامه مطلب را در اینترنت مطالعه فرمایید ) .
  •  البته اقامه و اجرای قسط : مساوات و اخوت در بین اعراب تازه مسلمان شده که تازه از جاهلیت بیرون آمده ، به دست محمد ( ص ) ، یک یتیم چوپان که به پیامبری الاهی رسیده ، کاری بینهایت بزرگ و ارزشمند است . و این قدرت خداوند است که در جهان به گونه های متفاوت  و توسط پیامبران ظهور پیدا کرده است .
  • موضوع قابل ذکر و مهم در زمینه قسط این است که اقامه و اجرا آن باید توسط مردم انجام شود و پیامبران فقط راهنما ، انتقال دهنده و پیام رسان خداوند می باشند . نه محمد ( ص ) ، نه کوروش کبیر ، نه زرتشت سپیتمان ( بودا ) و نه هیچ پیامبر دیگری حق تحکم و سلطه گری و سلطه ورزیدن بر مردم را ندارد . فرق پیامبر با غیر پیامبر ، حاکم ستمگر ، سلاطین ظالم ، امپراتوران کشورگشای شرق و غرب در همین است .
  • حال محقق باید تحقیق کند که آیا کوروش سلطه گری کرده یا فرهنگ قسط : مساوات و اخوت را در بین مردم اجرا کرده است ؟ کاری خیلی سخت است . بعد از 2600 سال چگونه می توان به یقین رسید و چنین چیزی را اثبات نمود ؟  
  • خداوند قسط گستران را دوست دارد . خداوند یار و مددکار شما باد .
  • - فریور باتمانقلیچ – 14 / 9 / 1398