قسط یا سقوط ؟ ( 5 ) -« چرا روحانیت ادیان هزاران سال مردم را از شناخت عرفان واقعی ، اسلام واقعی پیام
قسط یا سقوط ؟ ( 5 )
کتاب علمی – تحقیقاتی چرا روحانیت ضد قرآن و حکمت عمل کرده است ؟ چرا روحانیت ادیان صلاحیت حکومتداری و مشروعیت دینداری ندارد ؟
« چرا روحانیت ادیان هزاران سال مردم را از شناخت عرفان واقعی ، اسلام واقعی پیامبران الاهی ، شناخت و معرفت وجود خداوند ، عقلانیت و عشق و محبت خداوند به مردم ، خیر و برکت و قدرت بی کران الاهی باز داشته ، و در جهل و نادانی و ضلالت خود ، اسیر کرده است ؟ چرا روحانیت هزاران سال مردم را از عالی ترین شکل حکومتداری و دموکراسی ، مدیریت مشارکتی ، خلافت همگانی مردم و امامت مستضعفان باز داشته اند ؟ »
محققان متعدد یهودی ( لیکن منتقد تورات و افسانه ها و روایات جعلی گنجانیده شده در آن ) ، متفقاً معتقد اند که دین موسا یک دموکراسی اولیه در جامعه پدید آورده بود و این حکومت مردم سالاری الاهی برای چندین نسل پایدار بوده است . میثاقی که در ( کوه ) سینا بسته شد مفهومش آن بود که هیچ انسانی هرگز پادشاه فرزندان اسرائیل نباشد . هیچ حکومتی جز فرمانروایی خداوند نباشد . در بیانات نبی های اسرائیلی پس از موسا ( ع ) و هارون یعنی انبیاء بنی اسرائیل ( قبل از تبعید ایشان به بابل ) ، که همزمان با سلاطین اسرائیل و یودا بوده اند ، تنفر شدید آنان را نسبت به نظامی که بر مردم تحمیل شد و نتیجه آن هیئت حاکمه و دربار فاسد و کهانت و روحانیت منحرف و آداب و رسوم و تشریفات زیانبخش بود ، منعکس می باشد .
تقریباً همه این نبی ها ( هوشیا یا هوزا یا هوشع نبی ، عاموس ، میکا ، یرمیا ، یسایا یا اشعیاء نبی ) به صراحت نظام سلطنت و روحانیت را محکوم کرده اند ( کتاب تحقیقی در دین یهود ، جلال الدین آشتیانی ، ص 194 - 198 ) . اما روحانیون فریبکار و مصلت طلب یهود اقدام به تایید سلطنت نمودند که این امر مورد خشم خداوند ، « یهوه » واقع گردیده و قوم یهود به سرنوشت بسیار تلخی دچار گردیده که هنوز از آن نجات نیافته است .
محمد ( ص ) پیامبر رحمت و حکمت نیز علی رغم آن که اعراب متعصب ، لجوج و مشرک در مکه و مدینه او را مورد اذیت و آزار بسیار قرار دادند ، حکمت ( حکومتداری حکیمانه و مدیریت خردمندانه مبتنی بر شورا : مشارکت و پیشنهاددهی مردم ، و تشکیل گروه های دانایی و معرفت ، گروه های ده دهی از عموم مردم ) را در یثرب به اجرا در آورد و آن شهر را به شهر طیبه ( که اعراب آن را مدینه النبی نامیدند ) تبدیل نمود . اما عمر بن خطاب و عثمان « قسط مساوات و اخوت » را زیر پا نهاده و جامعه مسلمانان را از مسیر الاهی منحرف نمودند .